وضعیت نشریات در سال ۹۷ چگونه بود؟
میتوان مشکلات مطبوعات را توی گردونه انداخت و چرخاند و یکی را بیرون کشید. هرکدام که بیرون بیاید – کاغذ، چاپ، آگهی، بحران مخاطب و نابودی مرجعیت خبری – داستان غمانگیزی است که با مرور ۱۳۹۷ جلوی چشم رژه میرود. اما داستان کاغذ نفسگیرتر از همه بود.
انگار کل آنچه را در سال 1397 بر مطبوعات گذشته بود در چند جمله خلاصه کرده و در اولین صفحه مجله چاپ کرده بودند: «خوانندگان عزیز، به اطلاع میرساند بهدلیل کمبود کاغذ در بازار و نیز گرانی بیحد وحصر آن، مجله تا اطلاع ثانوی بهصورت ماهانه چاپ [خواهد شد] و در اختیار شما همراهان گرانقدر قرار خواهد گرفت. بهمحض تهیه کاغذ و ملزومات مربوطه، مجدداً هر 15 روز یکبار در خدمت شما خواهیم بود.» مدیران مجله «دنیای جدول» در بیستوششمین سالگرد انتشار این نشریه در بهمنماهی که گذشت، لب کلام امسال را گفته بودند.
وقتی حال و روز دنیاهای جدول و سرگرمی و مجلات عامهپسند و پرمخاطب چنین باشد، وای به حال مطبوعات نخبهگرا یا محلی که تیراژ کمتری دارند. 1397 سال داغخوردن مطبوعات بود و این داغ اینبار نه از جانب سیاستگذاران فرهنگ بلکه بیشتر بهدست ناظران اقتصاد بر صورت نشریات کاغذی فرود آمد. این دفعه، چرخ اهمال وزارت صمت بود که مطبوعات را له میکرد.
میتوان مشکلات مطبوعات را توی گردونه انداخت و چرخاند و یکی را بیرون کشید. هرکدام که بیرون بیاید – کاغذ، چاپ، آگهی، بحران مخاطب و نابودی مرجعیت خبری – داستان غمانگیزی است که با مرور 1397 جلوی چشم رژه میرود. اما داستان کاغذ نفسگیرتر از همه بود.
تابستان قحطی
سال 97 سال سلطانها بود و یکی از آنها سلطان کاغذ بود؛ یا شاید هم سلاطین کاغذ. این سلطانها بهبهانه حمایت از مطبوعات و ارباب جراید، ارز 4200 تومانی میگرفتند و کاغذ میآوردند و با قیمت ارز آزاد میفروختند. برخی از آنها این ارز را حتی خرج کاغذ هم نمیکردند و بدتر از همه اینکه حتی برخی ارزها – بهروایتی 24 میلیون دلار – به شرکتهایی تخصیص داده شده بود که اصلاً وجود خارجی نداشتند. حرف از 4 هزار میلیارد تومان تخلف بود و اینکه، بهگفته رئیس اتحادیه ناشران، از ۲۰۰ هزار تن کاغذ دولتی فقط ۱۶ هزار تن توزیع شده. میشد با نظارتهای دقیق و قاطع مانع این وضعیت شد و نگذاشت که نوسان قیمت کاغذ بهموازات نوسان قیمت ارز کمر مطبوعات را بشکند. اما چنین نشد. سلطانهای کاغذ چنان صاحبنفوذ بودند که حتی باعث شدند معاونت مطبوعاتی وقت که ازقضا در نام تجانسی با ماجرا داشت – محمد سلطانیفر – از این سمت کناره بگیرد. در سالی که گذشت سلطانها یکبهیک رونمایی شدند اما کسی از سلطانهای کاغذ پرده برنداشت.
گرانی کاغذ که از آذر 96 شروع شده بود در سرتاسر سال 97 ادامه یافت و کارد را به استخوان رساند. همین بس که در آبان 96 قیمت هر کیلو کاغذ رول روزنامه در بازار 2100 تومان بود، تا ابتدای سال 97 به 3500 تومان رسید، بهمن ماه رکورد 12 هزار تومان را زد و این روزها هم شده کیلویی ۱۶ هزار تومان. 90 درصد کاغذ مورد نیاز کشور وارداتی است و تولیدات صنایع چوب و کاغذ مازندران و کاغذ پارس خوزستان و کاغذسازی تبریز هم عطش بازار را فرو نمینشاندند. تولید کاغذ از سنگ آهک در یزد و دشتی و شبستر هم که به شوخی بیشتر شبیه بود و نمک بود روی زخم. وقتی بتدریج صدای رسانههای چاپی درآمد، کمیته ساماندهی کاغذ تشکیل شد، وزارتخانههای مختلف جلسات متعدد گذاشتند و وانمود کردند که در حال پیگیری ماجرا هستند اما عاقبت مشکلی رفع نشد. نهتنها قیمت کاغذ پایین نیامد بلکه در تابستان امسال، عملاً دوران قحطی فرا رسید. خیلی از روزنامهها کاغذشان را روزانه تهیه میکردند. حتی روزنامههای بزرگی که خود واردکننده کاغذ بودند، فقط برای چند ده روز کاغذ داشتند. یک روز کاغذ روزنامه نبود، یک روز کاغذ سبک بالکی نبود، یک روز کاغذ گلاسه براق نبود، یک روز کاغذ جلد مجلات نبود. کار به جایی رسید که جنس کاغذ مهم نبود و روزنامهها روی هر کاغذی که در بازار گیر میآمد چاپ میشدند. علاوه بر روزنامهها، به مجلات و نشر کتاب هم ضربه سختی وارد آمد و هنوز که هنوز است در حال سکندری خوردنند. القصه، تمام تلاش مسئولان به اینجا ختم شد که مطبوعات از دوره قحطی کاغذ گذشتند و تازه به دوران ابرگرانی رسیدند.
در این دریای متلاطم، برخی از نشریات تلاش کردند با افزایش قیمت، بخشی از هزینههای اضافهشده را جبران کنند. اما کار از این حرفها گذشته بود و تدابیری مثل فروش آنلاین هم برای همه افاقه نمیکرد. پس باید صرفهجویی شدید آغاز میشد. بنابراین روزنامههایی مثل همشهری، سازندگی و هفتصبح صفحاتشان را کم کردند. روزنامه شرق بخش اشتراک خود را تعطیل کرد. شرق و اعتماد تصمیم گرفتند برای کاهش هزینههای چاپ صفحات داخلی خود را سیاهوسفید چاپ کنند. مجله «دنیای ورزش» که به مؤسسه اطلاعات وابسته بود بعد از 50 سال تعطیل شد. روزنامه آفتاب یزد بیرودربایستی اعلام کرد «چشم به مهرتان داریم» و شماره حسابی چاپ کرد و از خوانندگانش خواست به روزنامه کمک کنند تا بماند. بعضی از روزنامهها اما دیگر رمق ماندن نداشتند، مثل همبستگی که سردبیرش آخرین شماره را منتشر کرد و بعد نوشت که باید به فکر نشریات خصوصی بود وگرنه فقط نشریات دولتی میمانند و کل جامعه ضرر میکند: «داریم بازمیگردیم. بازمیگردیم به عصری که همه منتظر انتشار دو روزنامه بودند و بس.» این حرفها بوی مرگ مطبوعات میداد، مرگی که پیش از آن نیز با ازدسترفتن مرجعیت رسانهای آنها حس شده بود. در سال ۹۷، بحران گرانی با بحران آزادی ترکیب شد.
کمبود کاغذ و کاهش آگهی ها، مشکل مطبوعات در سال جاری
اما مشکل مطبوعات فقط کاغذ نبود. در سال 1397 آگهیهای نشریات چاپی هم بشدت سقوط کرد. نشانهاش را میشد در میزان آگهیهای دولتی دید. در اواسط سال، معاون مطبوعاتی وقت اعلام کرد که سال قبل مجموع آگهیهای دولتی 80 تا 100 میلیارد تومان بوده که امسال در بهترین حالت به 50 میلیارد تومان میرسید. وضعیت آگهیهای خصوصی بهمراتب بدتر بود چون تعداد مخاطبان روزنامهها خیلی پایینتر آمده بود. بودجه یارانه مطبوعات هم نصف شده بود. قیمت کاغذ هم سر به فلک کشیده بود. پس با چه منطق اقتصادی باید نشریه چاپ کرد؟ این سؤالی بود که همه اهالی مطبوعات از هم میپرسیدند.
حتی هیأت نظارت بر نشریات هم بوی مرگ را استشمام کرده بود اما گویا نمیخواست آن را باور کند. برای همین بود که دبیر هیأت نظارت «با اشاره به برخی مشکلات موجود در حوزه مطبوعات» اعلام کرد این هیأت «فعلاً در خصوص ماده 16 سختگیری نمیکند چراکه عذر عدم انتشار موجه است». یعنی «فعلاً» اعلام وصول نشریات – که طبق قانون مطبوعات باید شمارهبهشماره در سامانه معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد ثبت شود – با اغماض انجام میشود و مطبوعات یکی در میان و دوتا در میان هم منتشر شوند بهتر است تا اینکه زیر فشارها بهکلی خاموش شوند. به نظر میرسد که مطبوعات تا اطلاع ثانوی که گشایشی در کارشان حاصل شود همچنان در این دوران دشوار «فعلاً» ماندهاند. با انتخابات نماینده مدیران مسئول در هیأت نظارت، امسال نزدیک بود ترکیب این هیأت هم تغییر کند اما آرای کمتر مدیرمسئول روزنامه شرق در مقابل نماینده همیشگی مدیران مسئول – بهرغم آرای قابلتوجهی که کسب کرد – نشان داد هنوز باید برای برهمزدن نظم مستقر تلاش بیشتری به خرج داد.
فشار اقتصادی روی مطبوعات بهحدی بود که هیأت نظارت هم رحمش آمد و سختگیریهای اعلام وصول را کنار گذاشت اما قانونگذاران همچنان خودشان را سفت و محکم گرفته بودند. لایحه قانون جدید مطبوعات و طرح نظام رسانهای مثل دو شمشیر داموکلس امسال هم روی سر نشریات آویزان بودند و هرازگاهی برق شمشیر چشم روزنامهنگاران را میزد. آبان ماه بخشهایی از لایحه قانون جدید مطبوعات منتشر شد که نشان داد اتفاق جدیدی محسوب نمیشود و همان ساختار حقوقی مجوزگرفتن پیش از انتشار نشریات است با پوستهای جدید. طرح نظام رسانهای هم ارائه شد که اصرار دارد برای روزنامهنگاران مجوز فعالیت صادر کند و نشریات فقط کسانی را استخدام کنند که پروانه کار دارند. طبعاً روزنامهنگاران واکنش منفی نشان دادند. کسی نمیداند چه زمانی قرار است این دو شمشیر بر فرق مطبوعات فرود بیایند. تنها نقطه امیدواری سال 1397 این بود که از این ضربتخوردن قسر در رفت.
اما روزنامه قانون نتوانست قسر در رود. سفر رئیسجمهور سوریه به ایران و تیتری که قانون برای آن زد مایه دردسر روزنامه شد. ظریف عاقبتبهخیر شد اما کار آن ظریفی که تیتر قانون را «مهمان ناخوانده» زده بود به جاهای باریک کشید. تلخی توقیف روزنامه قانون در سومین جشنواره رسانههای شهری بیشتر به کام نشست، وقتی که روزنامهنگارانش یکبهیک روی سن میآمدند و جایزه میگرفتند اما خود روزنامه دیگر نبود.
1397 برای مطبوعات سال عجیبی بود و به همان اندازه تلخ. امسال سالی بود که روزنامهنگاران میخوابیدند و روز بعد که بیدار میشدند میدیدند قیمت کاغذ و چاپ بالا رفته اما آنها سر جایشان ماندهاند. سالی بود که بهقول رئیس اتحادیه قنادان، «یک کیلو جعبه از یک کیلو شیرینی گرانتر شد». سالی بود که نمایشگاه مطبوعات هم برگزار نشد چون نه وزارت ارشاد پول چنین ریختوپاشهایی را داشت و نه حال مطبوعات خوب بود که بتوانند زورکی به مخاطبان خود لبخند بزنند. منبع: ایران/سعید ارکانزاده یزدی/۲۳ اسفند ۹۷
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |