وب محل گذر است، روزنامه ها می مانند
بررسی وضعیت کنونی مطبوعات در گفتوگو با دکتر علیرضا عبداللهینژاد
وضعیت امروز روزنامهنگاری کشورمان در شرایط ویژهای قرار دارد. رسانههای مکتوبی که روزگاری نبض افکار جامعه را در دست داشتند، حالا ضربان نبضشان روزبهروز ضعیفتر میشود و غولی که تحت نام فضای مجازی در مقابلشان قد علم کرده، امکان امتداد حیات را از آنها میگیرد. با این حال کارشناسان و صاحبنظرانی هم هستند که دید بدبینانهای نسبت به شرایط موجود ندارند و اتفاقا فضای مجازی را عنصری در جهت حفظ حیات روزنامهها میدانند. از جمله صاحبان این دیدگاه، دکتر علیرضا عبداللهینژاد است؛ مدرس ارتباطات و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی که در گفتوگو با جامجم، به ارائه راهکارهایی برای حفظ حیات روزنامهها میپردازد.
سوال اول را با نگاهی کلی به وضعیت مطبوعات در کشور آغاز کنیم. فضای کنونی حاکم بر مطبوعات و در مجموع رسانههای رسمی و سنتی کشور را در شرایط امروز چطور میبینید؟ به نظر شما روزنامههایی که این روزها روی دکهها میروند، واقعا چقدر در راستای رسالت روزنامهنگاری موفق عمل میکنند؟
برای اینکه بتوانیم ارزیابی دقیقی از وضعیت کنونی روزنامهنگاری و فعالیت مطبوعاتی در ایران، بالأخص روزنامهنگاری مکتوب داشته باشیم، باید ابتدا نگاهی تاریخی را لحاظ کنیم. بهرغم تمام تغییراتی که این روزها فضای مجازی در زمینه خبر و اطلاعرسانی ایفا کرده و کارکردهای مطبوعات را تحتالشعاع قرار داده است، ما پیشینه خوبی در زمینه مطبوعات داریم. ایران خیلی زودتر از بسیاری کشورهای دیگر منطقه و حتی آسیا، روزنامهنگاری را ـ هرچند پرفراز و نشیب ـ آغاز کرده است. ما تقریبا از سال 1252 هجری قمری در ایران صاحب روزنامه شدهایم و اکنون بالغ بر 180 سال از عمر مطبوعات در کشورمان گذشته است. طبیعی است که وقتی پدیدهای اینطور دارای قدمت میشود، توقع از آن بالاتر میرود. ما بخشی از این مسیر را طی کردهایم و شاید اگر برخی اتفاقات نمیافتاد، الان وضعیت بهتری هم داشتیم.
چه اتفاقاتی؟
برای مثال شرایط سیاسی و اجتماعی. در دورهای نظامهای استبداد زدهای داشتیم که در مقابل آزادی بیان میایستادند و نقش تهدیدکنندهای را مقابل آن ایفا میکردند. واقعیت این است که ما آنطور که باید، فضای ماندگار و تمرین و ممارست بیشتر را در اختیار رسانههایمان قرار ندادهایم؛ اصلیترین زمینههای بلوغ یک رسانه که همان فضای نقد آزاد و تلاش برای پایش محیط و دیدهبانی جامعه است، فراهم نبوده و مدل اقتصادی روزنامههایمان نیز به حیاتشان آسیب زده است.
در مورد این مدل اقتصادی اداره کردن روزنامهها بیشتر توضیح بدهید. این رویکرد چطور به روزنامهها آسیبزده است؟
خب روزنامههای ما همواره یا وابسته به سازمان و نهادی بودهاند یا مثل همین حالا، از بودجه عمومی ارتزاق کردهاند. این قضیه امکان اداره مستقل را از آنها گرفته است. جمیع این مواردی که تا به اینجای بحث گفتم، باعث شده در شرایط خاصی قرار بگیریم و این شرایط همواره پابهپای روزنامهنگاری رشد کرده است.
و میرسیم به وضعیت کنونی مطبوعات و اینکه حالا در چه وضعیت و جایگاهی قرار داریم.
اگر واقعبینانه قضاوت کنیم، میبینیم که روزنامهنگاری امروز ما نقاط قوت و ضعف را در کنار هم دارد. به هر حال فضای روزنامهنگاری مکتوب هنوز از مرجعیت و رسمیتی ویژه در سطح جامعه برخوردار است. مطلبی که در روزنامه چاپ میشود، سندیت و اعتبار بیشتری نسبت به اخبار منتشر شده در فضای مجازی دارد و این نقطه قوت آن است.
پیش از اینکه بیشتر به این نقاط قوت و ضعف بپردازیم، باید به نکته دیگری هم اشاره کنم. عواملی که در خصوص آنها بحث کردیم و گفتیم که حیات روزنامههایمان را با سختی مواجه کردهاند (سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و…) همه بیرونی هستند. از عوامل درونی هم بگویید. خود روزنامهها چقدر در طول این سالها به حیاتشان آسیب زدهاند؟
سوال خوبی است. خود روزنامهها هم در این شرایط دخیلاند. زمانی یک رسانه میتواند به ایفای نقش حرفهای خود بپردازد که وابسته به هیچ جریان، جناح یا کانون قدرتی نباشد. از اصلیترین نکاتی که در مدلهای جدید مالکیت روزنامهنگاری در دنیا میبینیم، همین است که معیشتشان مستقل از سیاست است. از دیگر عوامل درونی مشکلزا این است که میبینیم در برخی روزنامهها، کسانی سکاندار هدایت شدهاند که هیچ نسبتی با فضای روزنامهنگاری ندارند. اصلا روزنامهنگار نیستند و این حرفه را به مثابه یک شغل نگاه میکنند. روزنامهنگاران ما هم بیشتر همین نگاه را دارند و بنا به دغدغه معیشتی از یک روزنامه به روزنامه دیگری که دیدگاهش درست در نقطه مقابل قرار دارد، کوچ میکنند. درست است که میگوییم نباید نگاه سیاسی را در روزنامهنگاری حرفهای دخیل کرد، اما به هر حال هر روزنامهنگار متعهد به آرمانهایی است. مورد بعد، نبود امنیت شغلی برای روزنامهنگاران است. در دنیا با مفهومی با نام فریلنس ژورنالیسم یا همان روزنامهنگاری حقالتحریری مواجه هستیم ؛ یعنی روزنامهنگاران باسابقه از امتیازی برخوردار میشوند که مطالبشان اعتبار بیشتری پیدا میکند و میتوانند آن را به قیمتی خوب به رسانهها بفروشند. در کشور ما روزنامهنگاری حقالتحریری یعنی پول کمتر؛ روزنامهنگار اصطلاحا به سریدوزی میافتد و مجبور است مدام مطلب تولید کند تا پول بیشتری بگیرد! عامل مهم دیگر هم نقش دانشگاهها و فضای آموزشی در ارتباط با روزنامهنگاری است.
یعنی آموزشهای کنونی دانشگاهها را در زمینه روزنامهنگاری کافی نمیدانید؟
واقعیت این است که ارتباط کنونی دانشگاهها و نهادهای آموزشی با روزنامهها قطع است. روزنامهنگارانی که امروز در فضای مطبوعاتی کشور کار میکنند، چقدر برآمده از فضای آکادمیک و دانشگاهی هستند؟ البته من با این قضیه خیلی بحثی ندارم. معتقدم روزنامهنگاری سه بنیان اساسی دارد که عامل سومش همان آموزشهای دانشگاهی و آکادمیک است. دو عامل مهم دیگر، خاک تحریریه خوردن و مهارت اندوختن و نیز استعداد، قریحه و ذوق روزنامهنگاری است. ممکن است کسی روزنامهنگاری نخوانده باشد، اما ذوق و استعدادش را داشته باشد، در محیط تحریریه قرار بگیرد و تجربه کسب کند و در کنارش آموزشهایی را هم بگذراند و رشد کند؛ کاری که در دورهای دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها انجام داد و اتفاقا روزنامهنگاران بزرگی را هم تربیت کرد. حالا همه این عوامل را بگذارید در کنار عامل جدید دیگری با نام سیطره فضای مجازی و اطلاعاتی که حیات روزنامهها را بیش از گذشته با چالش مواجه کرده است.
نگاهی که امروز در بسیاری از رسانههای سنتی وجود دارد، این است که فضای مجازی را به چشم نوعی رقیب برای خودشان میبینند و همه تقصیرها را به گردنش میاندازند. اما اگر بخواهیم منصفانه بررسی کنیم، آیا فضای مجازی واقعا رقیب مطبوعات است یا برعکس، میتواند در جهت ادامه حیات به کمک شان بیاید؟ به نظرتان این ابزارهای جدید و مبتنی بر وب چطور میتوانند به شکل بهتری به کمک روزنامهها بیایند؟
در این زمینه دو نگاه و دیدگاه اصلی وجود دارد. وقتی به پیشینه روزنامهنگاری که از اواخر قرن 17میلادی شروع شد نگاه میکنیم، میبینیم در قرن 19 با پیدایش رادیو و بعد تلویزیون و شبکههای ماهوارهای برای عدهای این نگرانی ایجاد شد که نکند دیگر کسی روزنامههای کاغذی را نخواند. با ظهور فناوریهای نوین ارتباطی و ورود به عصر رسانههای اجتماعی، شکل رسانههای اطلاعرسان عوض شده و این نگرانی صدچندان شده است. نگاه بدبینانه، این نگرانی را تشدید میکند و میگوید با توجه به هزینههای بالای چاپ و کاغذ، یکسویه بودن ارتباط در رسانههای کاغذی، نظام توزیع، محدودیتهای زمانی، مکانی و جغرافیایی در مقابل جذابیت، تنوع، دربرگیری و دیگر عوامل رسانههای مجازی، مرگ کلمات و رسانههای سنتی فرا رسیده است. نگاه دیگری هم وجود دارد که من خودم به آن معتقدم. این نگاه میگوید اکنون مفهوم جدیدی با نام روزنامهنگاری سایبر به وجود آمده که در آن میتوانیم از رسانههای مختلف و ابزارهای گوناگون برای انتقال پیاممان استفاده کنیم و آن را به شکل جذابتری به مخاطبان ارائه دهیم. همانطور که تلویزیون نتوانست روزنامه را بکشد، فضای وب هم همینطور است و این به معنای مرگ مطبوعات نیست.
ارزیابی خود شما چیست؟ به نظرتان مخاطبان ما امروز چه نیازهایی دارند؟
الان به مدد فناوریهای مبتنی بر وب، اقلیتها و جوامع بیصدا هم صاحب صدا شدهاند. برخلاف نگاه عموما بالا به پایینی که روزنامهها نسبت به سطح جامعه دارند، اشخاص صاحب تریبون شدهاند و میتوانند صحبتهایشان را به گوش همه برسانند. در نتیجه بخش عمدهای از نیاز مخاطبان در همین فضایی که البته از بحران اعتبار رنج میبرد، تامین میشود و جالب است که برخی از همین مطالب بیمنبع و بدون اعتبار، سوژه خود ما روزنامهنگاران میشود.
دقیقا! این روزها میبینیم روزنامهها و مجلاتی که میخواهند خودشان را همسو با فضای مجازی نشان دهند، سراغ چهرههای عموما سلبریتی در فضای مجازی میروند و با آنها مصاحبه میکنند تا نگاه مخاطبان را به خودشان جلب کنند. یعنی سوژهیابیهای ما هم تحتالشعاع جریان حاکم بر فضای مجازی قرار گرفته است و این اتفاق خوبی نیست.
بله. وجود فضای مجازی موجب شده مخاطبان با مشاهده این مطالب متنوع و رنگارنگ، احساس کنند که دیگر نیازشان تامین شده است. برمیگردیم به سوال قبل که پرسیدید نیازهای مخاطبان چیست. من به عنوان روزنامهنگار یک جریان رسمی وظیفه دارم با توجه به اهداف و خطمشیهای رسانهام، نیازهای مخاطبان را رصد و بر مبنای آن سوژهیابی کنم. به عنوان مثال، اگر در روزنامهای فرهنگی کار میکنم، ببینم دغدغههای فرهنگی امروز مردم چیست. در حوزه ورزش هم همینطور است؛ فساد در فوتبال مهمتر است یا موضوع شهرآورد؟ ما از روزنامهها انتظار داریم سراغ تحلیل بروند و ریشهها و پیامدها را بررسی کنند.
یعنی همان جریان روزنامهنگاری تحقیقی…
دقیقا. البته در حوزه سرگرمیسازی برای مخاطبان هم همینطور است. آیا نیاز سرگرمی امروز مخاطبان ما همان جدول است؟ یا میتوان رویدادهای جذاب روز را با سبک نرمخبر و گزارشهای توصیفی تنظیم کرد و به اطلاعشان رساند؟
الان که در عصر روزنامهنگاری سایبر قرار داریم، میبینیم بسیاری از روزنامههای سنتیمان تلاش کردهاند به این فضا وارد شوند و سایت و صفحهای مجازی برای خودشان داشته باشند. اما این رویکرد چقدر به شکل صحیح پیش میرود؟ آیا روزنامههایمان واقعا مقتضیات روزنامهنگاری سایبر را درک کردهاند؟
واقعیت این است که ورودمان به عرصه روزنامهنگاری سایبر، هنوز به سان وضعیت روزنامه شیکاگو تریبون است که در سال 1992 به وب متصل شد و به عنوان اولین روزنامه، صفحه پیدیافش را گذاشت. در نسل دوم وب، روزنامه نیویورکتایمز آمد و در کنار تحریریه چاپیاش، افرادی را در قالب تحریریه آنلاین به کار گرفت. روزنامهنگاری آنلاین ما بهاصطلاح درگیر پدیده کپی پیستی و انتشار اطلاعات، بدون ذکر منبع مطالب شده است.
در فضای روزنامهنگاری سایبر، عدهای هم میگویند بهتر است دیگر نسخههای کاغذی را فراموش کنیم و صرفا به همان انتشار در محیط اینترنت بپردازیم. این نظر چقدر جای بحث دارد و عملی است؟
درست است که این نظر هم موافقانی دارد، اما به عقیده من روزنامه با فضای کاغذ و چاپ شناخته میشود. اگر قرار است روزنامه فلسفه وجودیاش را حفظ کند، باید با چنگ و دندان جایگاه چاپیاش را نگهدارد. روزنامه باید ورق زده شود. در فضای وب مخاطبان عموما فقط مروری بر مطالب دارند و آن چیزی که در علم ارتباطات به معنای خوانش و درک و تفسیر پیام داریم، برایشان اتفاق نمیافتد. وب محل گذر است و اصلا ویژگی وجودیاش سرعت است. ضمن اینکه روزنامه ماندگارتر هم هست.
در چنین شرایطی برای اینکه هر دو طیف مخاطبان، هم سنتیهای روزنامهخوان و هم جوانترهای معطوف به فضای مجازی را جلب کنیم چه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟
بهترین راه این است که روزنامهنگاری چاپی را حفظ کنیم و در کنار آن در وب و شبکههای اجتماعی هم حضور داشته باشیم. فضای مجازی باعث میشود روزنامه بهتر دیده شود. در کشورهای مختلف روزنامهها و روزنامهنگاران در بیشتر شبکههای مجازی مطرح عضویت دارند. اصلی اساسی در ارتباطات وجود دارد که میگوید هدف از هر فراگرد ارتباطی، تاثیرگذاری روی مخاطبان است؛ در نتیجه از هر راهی برای رساندن پیام به او میتوان استفاده کرد. امروزه وب، موبایل و دیگر امکانات به کمکمان آمده تا دامنه نفوذ پیام را بیشتر کند.
کتاب نخوانها روزنامه هم نمیخوانند
با یک مثال توضیح میدهم. در میان ده روزنامه پرفروش دنیا، شش روزنامه ژاپنی وجود دارد. پرفروشترین روزنامه در سطح دنیا، روزنامه یومیوری شیمبون است که اکنون حدود 19 میلیون نسخه در روز تیراژ دارد. در سال 2012 این رقم 15 میلیون نسخه بود که هشت میلیون آن به صورت چاپی روی گیشهها فروخته میشد و هفت میلیون آن، فروش نسخههای مبتنی بر وب بود. شاید اگر این روزنامه سراغ فضای جدید وب نمیرفت، تیراژش در حد همان هشت میلیون نسخه باقی میماند. باید یادمان باشد که بخش عمده حیات روزنامهها به فرهنگ ارتباطی و رسانهای هر کشور برمیگردد. در مثالم به ژاپن اشاره کردم؛ فرهنگ ارتباطی در این کشور بسیار پویاست و فرهنگ دانستن از طریق مطالعه روزنامههای رسمی در آن رواج دارد. در کشور ما اما اینطور نیست؛ ما هنوز وارد ارتباطات کتبی نشدهایم و کماکان ارتباطات شفاهی برایمان اولویت دارد. کشوری که بر اساس آمارها سرانه مطالعهاش بین دو تا شش دقیقه است، معلوم است که سرانه تیراژ مطبوعاتش هم پایین باشد. روزنامه نخواندن مردم ما، یک مشکل فرهنگی است و در کنار آن باید ببینیم چقدر از مطالبی که در روزنامههایمان ارائه میکنیم، مبتنی بر نیازهای مخاطبان است.
به گذاشتن پیدیاف اکتفا میشود
روزنامهنگاری سایبر باید مبتنی بر امکانات مولتیمدیا باشد. روزنامههای ما امروزه به همان گذاشتن نسخه پیدیاف یا نهایتا اچدیامال در فضای مجازی اکتفا میکنند. تا زمانی که از امکانات متنوع مولتیمدیا درست استفاده نکنیم، جذابیتی هم برای مخاطب رخ نمیدهد و او درگیرمان نمیشود. این امر مستلزم نوعی تغییر ساختار و رویه است. صاحبان رسانههای ما ذهنیت تغییر ندارند و ترجیح میدهند همان رویههای موجود را ادامه بدهند. این صاحبان میتوانند با کمک پژوهشهای آکادمیک، یک بازنگری در ساختارشان انجام بدهند و بعد در فضای وب هم به شکل صحیح فعال شوند. اگر نیازهای خبری مخاطب ارضا شود، او سراغ رسانه دیگری نمیرود و هر رسانهای که پویاتر و دقیقتر باشد و به رعایت کردن اصول اخلاقی بپردازد در این فضا موفق خواهد بود.
زهرا غفاری
دریافت لینک کوتاه این نوشته:
کپی شد! |